۱۳۹۳ فروردین ۲۳, شنبه

درخواست جمعی از هنرمندان خارج از کشور برای لغو حکم اعدام ریحانه جباری



·        
ای آدمها که بر ساحل نشسته، شاد و خندانید! یک نفر در آب دارد می سپارد جان
یک نفر دارد که دست و پــای دائم می زند / روی این دریای تند و تیره و سنگین که می دانـیــد
ریحانه جبارى اکنون تنها 26 بهار را پشت سر گذارده . وی در ســـــن 19 سالگی به اتهام قتل پزشکی بنـــــــام مرتضــی سربندی، کارمند سابق وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران دستگیر و حدود7 سال است كه در بند و زندان به سر مى برد. ریحانه فرزند همکار عزیز ما شعله پاکروان، مدرس و بازیگر تاتر می باشـد.

۱۳۹۳ فروردین ۱۸, دوشنبه

در نقد این نوع اعتراض نویسنده : شادی زمانی

در نقد این نوع اعتراض
شادی زمانی

یکی از رفقایم که از اعضای کنفدراسیون سابق داشجویان و سازمان انقلابی ای بود که بعد ها اسمش را عوض کرد و گذاشت حزب رنجبران ، برایم تعریف می کرد که بعد از انقلاب سال 57  به ایران بازگشتند و رفتند شمال در یک منظقه روستایی . دختر ها و پسرها باهم همراه بودند .هم دختر ها و هم پسر ها پس از سال ها اقامت در اروپا و امریکا ، مدل لباس پوشیدنشان کاملا تحت نفوذ محیط زندگی شان در آمده بود و با جامعه ی روستایی شمال ایران کاملا بیگانه بود .این بیگانگی را حتی می توانستید در شهر های بزرگ ایران هم ببینید ، چه برسد به یک روستای شمالی .لباس پوشیدن و شکل ظاهر پس از مدتی به شخصیت آدم ها تبدیل می شود و به اسانی نمی توان آن را تغییر داد . رفیق کنفدراسیونی مان تعریف می کرد که روستاییان با مهربانی و مهمان نوازی رائدالوصفی ، سفره ای پهن کردند و نان و ماست و کته و پنیر و سبزی را در سفره گذاشتند .دختر ها با دامن های تنگشان و با چکمه هایشان نمی توانستند به راحتی روی زمین بنشینند و غر می زدند و سراغ میز و صندلی را می گرفتند . تازه فکر می کردند نان و ماست و کته ،  پیش غذاست و غذای اصلی در راه است . کمی طول کشید تا بهشان بفمانیم پیش غذایی در کار نیست و شام یا نهار و یا هرچه اسمش را بگذارید همین است . واقعا بیگانگی و عدم شناخت این دسته از فعالین سیاسی با جامعه ی  ایران ، بخصوص با جامعه روستایی ایران ، ان هم برای جریانی که می خواست از طریق روستا ها ، شهر ها را محاصره کند و انقلاب